شماره ٤٠: کاش آن صنم آماده شدى جلوه گرى را
کاش آن صنم آماده شدى جلوه گرى را
در پرده نشاندى صنم کاشغرى را
گر جعد تو مويى فکند بر سر آتش
احضار کند روح هوا فوج پرى را
از منظر خورشيد تو گر پرده برافتد
هر ذره کند دعوى صاحب نظرى را
هر گه که چو طاوس خرامى عجبى نيست
گر طوق به گردن فکنى کبک درى را
تا خط تو بر صفحه رخسار نديدم
واقف نشدم فتنه دور قمرى را
گر پاى نهى از سر رحمت به گلستان
درهم شکنى رونق گل برگ طرى را
چون سرو قباپوش تو در جلوه درآيد
البته پرى شيوه کند جامه درى را
کحال صبا از اثر گرد قدومت
از نرگس شهلا ببرد بى بصرى را
هر کس که دم از حور زند عين قصور است
گفتن نتوان با تو حديث دگرى را
پيغام فروغى نرسد بر سر کويت
که آنجا گذرى نيست نسيم سحرى را
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده