شماره ٣٠٦: وعظ من گرد فشاننده عصيان نشود

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
وعظ من گرد فشاننده عصيان نشود
آستين عسل آلوده مگس ران نشود
نيست در خوان محبت خورشى غير نمک
لخت دل هر که نيندوخته مهمان نشود
کشورى هست که دروى رود از کفر سخن
همه جا گفت وشنو برسر ايمان نشود
پا منه برسر بالين اسيران کاينجا
هيچ بيدرد نيايد که پريشان نشود
ديدن روى تو ممکن نبود بى حيرت
آن نه چشمست که در روى تو حيران نشود
غمزه روزه پيشنه حرامش بادا
کشته کز پى زحمت همه تن جان نشود
بتماشاى گلستان خليلم مبريد
که گل ولاله دگر آتش سوزان نشود
عرفى ار خدمت بت کم کند اى خادم دير
مزنش طعنه که ناگاه مسلمان نشود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید