شماره ٢٧٩: بازم بطوف ميکده احرام تازه شد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بازم بطوف ميکده احرام تازه شد
ذوقم ببوسه هاى لب جام تازه شد
گفتيم باز مى کش وارباب شيد را
آمين شيد وشيوه دشنام تازه شد
زخم الست رو بتراوش نهاد باز
دردى که صبح بود مرا شام تازه شد
ذوقم نمانده بود ز خونابه هاى تلخ
اينک حلاوت همه در کام تازه شد
زنار را حلاوت تسبيح ميدهم
اى اهل شرع مژده که اسلام تازه شد
ميجوشد از تنور دلم چشمه چشمه خون
طوفان نوح را دگر ايام تازه شد
ديدم تذرو روضه که بر سدره مى نشست
پرواز دل بگوشه آن بام تازه شد
عرفى بسى به تشنه لبى عمر باختم
کز درد صاف ساقيم انعام تازه شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید