شماره ٢٧٣: اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد
خوشم که بهر من اسباب گريه افزون شد
دم هلاک بروى تو بس که حيران بود
دلم نيافت که جان کى ز سينه بيرون شد
کدام قطره خوى ليلى از جبين افشاند
که گاه گريه نه بيرون ز چشم مجنونشد
اميد من بمحبت زياده چون نشود
که دوش کوهکن آرامگاه گلگونشد
زبت نه گوشه چشمى نه چين ابرويى
بحيرتم که دل برهمن ز کف چون شد
فغان ز طبع تو عرفى بگو مگو کز نو
تتبعت سبب شهرت همايون شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید