شماره ٢٣٥: دودى ز دل برآمد وخون جوش ميزند

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دودى ز دل برآمد وخون جوش ميزند
خون ميچکد ز عقل وجنون جوش ميزند
اى سامرى زياده کن افسون ودم که باز
دردم برغم سحر وفسون جوش ميزند
پژمرده گشته بود ز غم داغهاى دل
در لاله زار خنده کنون جوش ميزند
تاجنتم بفال بر آمد ، بهشت را
اندوه در درون وبرون جوش ميزند
در واديى گمم که ز دلهاى تشنگان
چندين هزار چشمه خون جوش ميزند
تا زخم دل گشوده ودر خون نشسته ايم
در لذتم برون ودرون جوش ميزند
عرفى کجاست غمزه بيقيد او که باز
در صيدگاه ، صيد زبون جوش ميزند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید