شماره ٢١٧: چه فتنه در دل آن عشوه ساز ميگذرد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه فتنه در دل آن عشوه ساز ميگذرد
که ناشکفته بر اهل نياز ميگذرد
درين غمم که مبادا بگردمش بضمير
چو حرف اهل دل از امتياز ميگذرد
بشهر عشق بنازم که ساکنانش را
تمام عمر بعجز ونياز ميگذرد
براى جان در دل بست غيرتم گويا
که در حريم دل آن دلنواز ميگذرد
سزد ز غيرت اگر مانعم شوى ز آن راز
که در ميان من وبى نياز ميگذرد
بدل گذشتى وبا آنکه عمرها بگذشت
هنوز دل زبر جان بناز ميگذرد
عنان دين ودل آنجا زکف شود عرفى
که آن کرشمه بدين ترکتاز ميگذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید