شماره ٢٠٩: تا کى از لب گهر آن مست تکلم ريزد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا کى از لب گهر آن مست تکلم ريزد
اين نمک چند بريش دل مردم ريزد
طرفه حاليست که دارد اثر زهر ستم
جرعه لطف که در جام ترحم ريزد
همه ماتم زدگانيم وبرين هست گواه
مشت خاکى که صبا بر سر مردم ريزد
واى بر من که غيورى ز کفم دل بربود
که گرش دست دهد خون تبسم ريزد
مردم از درد سر وصاف نشد کو ساقى
کزمن اين جرعه بگيرد بته خم ريزد
عرفى آن غمزه بلائيست که در روز جزا
نيشتر بر دل ارباب تظلم ريزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید