شماره ٨٨: گودل از من جمع دارد آنکه بامن دشمنست

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گودل از من جمع دارد آنکه بامن دشمنست
هرکه خود رادوست ميدارد بدشمن دشمنست
درحصار عافيت بيذوق را آرام نيست
آنکه ذوق فتنه دريابد بمأمن دشمنست
گوش معزولست درخلوتگه ارباب راز
دود شمع خلوت ايشان بروزن دشمنست
بسکه ديدم جوردشمن دشمنم باجور دوست
آنکه درآتش بود با نارايمن دشمنست
بسکه درکامم اثر کردست ذوق اتفاق
باورم نايد که زاهد با برهمن دشمنست
دوستى با دشمنم نى بهر مهرانگيزيست
دوستى را دوست دارم ورنه دشمن دشمنست
بس که لذت مى برم از چاشنيهاى غمش
همچو جانش دوست دارم گرچه بامن دشمنست
در پذيرم صد غم ونگشايم از ناموس لب
دل بماتم دوست امالب بشيون دشمنست
درد عشقست اين طبيبا ، در، دوازحمت مکش
هرکه اين خارش خلد درپا ، بسوزن دشمنست
در نگيرد صحبت عرفى بشيخ صومعه
کو بزيرک دشمن وعرفى بکودن دشمنست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید