شماره ٧٩: گر دل عنان فرصت از آغاز ميگرفت

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر دل عنان فرصت از آغاز ميگرفت
کام ابد ز طالع ناساز ميگرفت
گر سايه هماى سعادت نميگذاشت
کبک درى ز چنگل شهباز ميگرفت
گر در کمين وسوسه هشيار مى نشست
جاسوس طبع خانه برانداز ميگرفت
پيمانه غرور لبالب نميکشيد
گر ساغرى ز مردم غماز ميگرفت
گر ميگذاشت غمزه ساقى بدست صبر
از دست او پياله بصد ناز ميگرفت
گر در فريبگاه سلامت نمى غنود
صد دزد خانگى بدر راز ميگرفت
يک جام باده بى تبم اکنون نمى دهد
مستى که زهر چشم زمن باز ميگرفت
عرفى ز پا فتاد و همين بود درجهان
مرغى که کام خويش زپرواز ميگرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید