شماره ٤٥: هرگاه که از مهربگين ميل توبيش است

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرگاه که از مهربگين ميل توبيش است
اول نمک سينه ما باش که ريش است
زندان بود آميزش آن کز ره عادت
درکشمکش صحبت بيگانه و خويش است
معشوق در آغوش و مرا آينه درکف
ازبس که دلم شيفته زشتى خويش است
دانم که شفيقند طبيبان همگى ليک
مرهم که نه معشوق نهد دشمن ريش است
با کعبه روان انس نگيرد دل عرفى
دايم قدمى چند ازين قافله پيش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید