شماره ٥٣٥: دلبر من که همه مهر جمالش دارند

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلبر من که همه مهر جمالش دارند
هست چون آيت رحمت که بفالش دارند
اين هما سايه که مرغان سپيد ارواح
حوصله پر زسيه دانه خالش دارند
پادشاهى که زر سکه او مهر ومه است
نه اجيريست که خشنود بمالش دارند
جان فدا کرده و از شرم بضاعت خجلند
تنگ دستان که تمناى وصالش دارند
عاشقان گشته چو موسى همه ديدار طلب
کاشکى تاب تجلى جمالش دارند
خلق بى ديده همه چيز ببينند چو چشم
گر در آيينه دل نقش خيالش دارند
او بمعنى ملک و صورت انسان دارد
همچو ريحان که در اشکسته سفالش دارند
ليلى من که جهانى چو منش مجنونند
خسروان حسرت شيرين مقالش دارند
آل رخ بر سر يرليغ چمن زآن زده اند
لاله وگل که مثال از رخ آلش دارند
سيف فرغانى در عشق اگرش حالى هست
اهل معنى خبر از صورت حالش دارند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید