شماره ٥١٨: چون قهرمان عشق تو با هر که کين کند

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون قهرمان عشق تو با هر که کين کند
گر آسمان بود بدو روزش زمين کند
عشقت که کفر پيش وى ايمان کند درست
از حسن لشکر آرد وتاراج دين کند
خورشيد روى تو که جهان چون بهشت ازوست
هر ذره را ز حسن به از حور عين کند
خورشيد چون بساط زمين پى سپر شود
گر حسن بهر شاه رخت اسب زين کند
نبود بحسن چون رخ تو گرچه آفتاب
از لاله روى سازدواز گل جبين کند
در تير مه زباد خزان نرگس ايمنست
گر در بهار شاخ شکوفه چنين کند
هرگز نکرد دامن وصل ترا بچنگ
الا کسى که دست تو در آستين کند
يوسف رخا تويى که سليمان ملک حسن
بر خاتم خود از لب لعلت نگين کند
فتنه که تيغ او مژه همچو تير تست
اندر کمان ابروى شوخت کمين کند
در پيش روى دلبر رومى نژاد ما
آن نقش خوب نيست که نقاش چين کند
همچون مگس زپيش شکر سيف را مران
نحلى ببايدت که گلى انگبين کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید