شماره ٤٨٤: ايا نموده دهانت زلعل خندان در

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ايا نموده دهانت زلعل خندان در
سخن بگو وازآن لعل برمن افشان در
غلام خنده شدم کو روان وپيدا کرد
ترا زپسته شکر وزعقيق خندان در
بخنده از لب خود پرشکر کنى دامن
مرا چو چشم در اندازد از گريبان در
دهانت گاه سخن تا نبيند آن کو گفت
که کسى بشهد نپرورد در نمکدان در
چو چشمه خضر اندر ميان تاريکى
لب تو کرده نهان اندرآب حيوان در
سؤال بوسه مارا زلب جوابى ده
بزير لعل چوشکر مدار پنهان در
دلم مفرح ياقوت يابد آن ساعت
که از دهان توآيد مرا بدندان در
بچون تو محتشمى بى بها سخن ندهم
بده زلعل شکربار قند وبستان در
دهانت معدن لؤلوست با همه تنگى
بده زکات که مستظهرى بچندان در
بدست من گهر وصل خويش اکنون ده
که هست در صدف قالب من ازجان در
حصول گوهر وصل تو سخت دشوارست
بدست همچو منى خود نيايد آسان در
گرازلبت بسخن بوسه يى خوهم ندهى
شکرگران چه فروشى چوکردم ارزان در
غم تو در دلم آمد حديث من شد نظم
چو در دهان صدف رفت گشت باران در
مرا چه قدر فزايد ازين سخن برتو
که در طويله تو با شبه است يکسان در
سخن درشت چو کردم خرد بنرمى گفت
غلط مکن که نسايد کسى بسوهان در
بنزد تو سخن آورد سيف فرغانى
کسى بمصر شکر چون برد بعمان در
زشاعران سخن عاشقان جان پرور
طلب مکن که زهر بحر يافت نتوان در



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید