شماره ٤٢١: تا بعقل وراى خود در راه تو ننهيم پاى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تا بعقل وراى خود در راه تو ننهيم پاى
طفل بى تدبير باشد در ره تو عقل و راى
عاشق ثابت قدم را بر سر کوى تو هست
ملک شاهان زير دست وچرخ گردان زير پاى
عاشق روى ترا دنيا نگر داند بخود
همچو مغناطيس آهن جذب نکند کهرباى
عاشق رويت که در دنيا نيابد نان درست
از دل اشکسته داردلشکر عالم گشا
مقبلى را کز جهان بر عشق تو اقبال کرد
هست دولت داعى وبخت و سعادت رهنماى
پرتو او جمله را در خور بود چون آفتاب
سايه او بر همه ميمون بود همچون هماى
حاصل عالم چه باشد؟عاشقان روى تو
ميوه باشد معنى اشکوفه صورت نماى
شوق چون غالب شود عاشق برون آيد زخود
زلزله چون سخت باشد کوه درگردد زجاى
بهر بار عشق ار از گاوزمين اشتر کنى
بر سر گردون نهى اشتر بنالد چون دراى
شعر ما را نظم بخشد عشق تو مانند در
باد را آواز سازد مطرب ما همچو ناى
سيف فرغانى اگر حاجت خوهى از غير دوست
آنچنان باشد که حاجت از گدا خواهد گداى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید