شماره ٤٠٩: نگارى کز رخ چون مه کند بر نيکوان شاهى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نگارى کز رخ چون مه کند بر نيکوان شاهى
بهشتست او که اندر وى بيابى هرچه مى خواهى
اگرچه عاشقانش را بهشت اندر نظر نايد
غلام هندوند اورا همه ترکان خرگاهى
ايا دنيا زتو گلشن بعشق تست جان درتن
رخ پرنور تو روشن بنور صبغة اللهى
جفا باعاشقان کم کن که مر سلطان ظالم را
درازى باشد اندر دست واندر عمر کوتاهى
الا اى طالب صادق اگر بر وى شدى عاشق
کنون مى ران که براسبى کنون مى رو که بر راهى
چو داد بندگى دادى ستاندى خط آزادى
کنون مطلق که در بندى کنون رسته که درچاهى
ازو او را خوه اى مسکين چو او دارى همه دارى
زدريا در طلب زيرا زجو حاصل شود ماهى
وگر اورا همى خواهى ببر پيوند خود ازخود
چو دربارت گهر باشد مکن با دزد همراهى
بپاى عقل خود نتوان طريق عشق او رفتن
که نتوان زرگرى کردن بدست افزار جولاهى
برو اى سيف فرغانى زمانى دور شو از خود
دمى کزخويشتن دورى زنزديکان درگاهى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید