شماره ٣٩٣: عذر قدمت بسر توان خواست

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عذر قدمت بسر توان خواست
بوسى زلبت بزر توان خواست
گرچه تو کرم کنى وليکن
بى زر نتوان اگر توان خواست
درکيسه خراج مصر بايد
تا ازلب تو شکر توان خواست
بوسى برتو چه قدر دارد
دانم زتو اينقدر توان خواست
بالاى تو سرو ميوه دارست
اين ميوه ازآن شجر توان خواست
نى نى غلطم درين حکايت
ازسرو کجا ثمر توان خواست
ازمعدن اگر چه هيچ ندهند
عيبى نبود گهر توان خواست
گنج از (تو) توقع است مارا
آنرا زکدام در توان خواست
وآنچ ازدر تو رسد بدرويش
هرگز زکسى دگر توان خواست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید