شماره ٣٣٩: مرا در دل غم جان مى نگنجد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا در دل غم جان مى نگنجد
درو جز عشق جانان مى نگنجد
چنان پر شد دلم از شادى عشق
که اندر وى غم جان مى نگنجد
نگارا عشق تو زآن عقل من برد
که در ملکى دوسلطان مى نگنجد
غم تو گردن هستيم بشکست
دو سر در يک گريبان مى نگنجد
دل عاشق زشادى بى نصيب است
فرح در بيت احزان مى نگنجد
درون عاشقان زآن سان پر از تست
که دل نيز اندر ايشان مى نگنجد
مرا عشق تو با دنيا و عقبى
دو نانم بر يکى خوان مى نگنجد
برويت نسبتى کرديم گل را
زشادى در گلستان مى نگنجد
چوآمد عشق تو من رفتم از دست
بهرجا کين نشست آن مى نگنجد
دل تنگ احتمال عشق نکند
سرير شه در ارمان مى نگنجد
برو خيمه مزن در خانه آن را
که خرگه در بيابان مى نگنجد
درين ره سيف فرغانى نگنجيد
وزغ در آب حيوان مى نگنجد
زمين را جا کجا باشد برآن اوج
که دروى چرخ گردان مى نگنجد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید