شماره ٣٠٥: اى لبت نوشين زمن نيش فراقت دور دار

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى لبت نوشين زمن نيش فراقت دور دار
وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار
نسخه الله نورى زآن رخ از مصباح عشق
اى چراغ جان مرا مشکاة دل پرنور دار
از عطاهاى يد اللهى بدست خود بنه
در دلم اسرار و آن اسرار را مستور دار
تا شکروار از مگس دردسرى نبود مرا
انگبينم در درون پوشيده چون زنبوردار
روز او چون شب سيه گردد اگر خورشيد را
حکم فرمايى که روى از سايه ما دور دار
سعى کردم تا طواف کعبه وصلت کنم
اى دلم را قبله تو سعى مرا مشکور دار
اى طبيب عاشقان بفرست جان داروى وصل
کين دل از هجر تو رنجورست و من رنجوردار
لشکر هجران تو گر حمله بر قلبم کند
اندر آن هيجا مرين اشکسته را منصوردار
آنچه تو دارى بما خود کى رسد ما کيستيم
آنچه ما داريم بستان وز کرم معذوردار
پيش ازين تقصير کردم بعد ازين در حضرتت
همتم را بر اداى خدمتت مقصور دار
بيت احزانست دل بى تو خرابيها درو
نظم حال ما زتست اين بيت را معمور دار
از رسيدن در وصال تو مرامن مانعم
من ترا در خور نيم از من مرا مهجور دار
سيف فرغانى چو دايم وصف حسنت مى کند
تا بتو معروف گردد شعر او مشهور دار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید