شماره ٢٥١: اى ستم کرده هميشه با وفاداران خويش

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ستم کرده هميشه با وفاداران خويش
گر کنى عيبى نباشد يارى ياران خويش
چون نمى خسبند عشاقت که بينندت بخواب
خويشتن را جلوه کن بر چشم بيداران خويش
هر يکى ماهى شوند ار ذره يى پيدا کنى
آفتاب روى خود را بر هواداران خويش
طالبان هر سوى پويانند ليکن بى خبر
ز آنکه تو خود همنشينى با طلب کاران خويش
تو طبيب عاشقانى عاشقان بيمار تو
بى شفابخشى نخواهى مرگ بيماران خويش
يا سزاوار وصال تو نيند اين بى دلان
يا نمى خواهد دلت شادى غمخواران خويش
در بهاى وصل خود زين مفلسان جز جان مخواه
چون تو غارت کرده اى مال خريداران خويش
حکم هشياران کنى کز دست رندان مى خورند
گر تو اى شيرين ببينى شور مى خواران خويش
بى قرارى مرا حاجت بمى نبود که تو
برده اى ز آن چشم مست آرام هشياران خويش
اى بعشق آتش زده درمن، بآب وصل تو
همچو خاک تشنه ام، بر من فشان باران خويش
بر سر بازار عشقت سيف فرغانى ببست
از متاع نظم خود دکان همکاران خويش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید