شماره ٢٣٨: اى ايمن آفتاب رخت از زوال حسن

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى ايمن آفتاب رخت از زوال حسن
حسن جمال روى تو گشته جمال حسن
پيش رخت که بدر تمامست در جمال
خورشيد ناقص آمده با آن کمال حسن
گويى زکات خواه نصاب جمال تست
هر محتشم که هست توانگر بمال حسن
گر پرتوى ز روى تو بر عالم اوفتد
آفاق بعد از آن نکند احتمال حسن
ديدم ز پرتو رخ خورشيد تاب تو
بدر تمام گشته بر آن رو هلال حسن
از حسن حال او سخنى مى رود که باز
در خدمت رخ تو نکو گشت حال حسن
مرغ دل مرا پر تير نظر بسوخت
بر روى همچو آتش تو ز اشتعال حسن
پرورده همچو بيضه مرغ آفتاب را
طاوس فر و زيب تو در زير بال حسن
اى ميوه درخت جمال اين توى که نيست
زيباتر از رخ تو گلى بر نهال حسن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید