شماره ٢٣٦: آن نگارى کو رخ گلرنگ داشت

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آن نگارى کو رخ گلرنگ داشت
بى رخش آيينه دل زنگ داشت
وآن هلال ابرو که چون ماه تمام
غره يى در طره شبرنگ داشت
يک نظر کرد و مرا از من ببرد
جادوى چشمش چنين نيرنگ داشت
چون نگين بر دل نشان خويش کرد
يار نام آور که از ما ننگ داشت
دل برفت و خانه بر غم شد فراخ
کانده او جاى بر دل تنگ داشت
بى غم او مرده کش باشد چو نعش
قطب گردونى که هفت اورنگ داشت
هم ز دست او قفا خوردم چو چنگ
گرچه بر زانوم همچون چنگ داشت
صد نوا شد پرده افغان من
ارغنون عشقش اين آهنگ داشت
روز و شب چون ديگ جوشان ناله کرد
آب خامش چون گذر بر سنگ داشت
سيف فرغانى بصلحش پيش رفت
گرچه او در قبضه تيغ جنگ داشت
آفتابى اينچنين بر کس نتافت
تا اسد خورشيد و مه خرچنگ داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید