شماره ٢١٧: ما را دليست سوخته آتش طلب

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما را دليست سوخته آتش طلب
آتش که ديد پرتو او آب را سبب
زاشکم مدام سوزش دل در زياد تست
اين آب هست هيزم آن آتش طلب
گر عاشقى بميل سهر در دو چشم کش
کحل کلام هر سحر از سرمه دان شب
اى غافلان ز عشق کفرتم بذنبکم
وى عاشقان دوست اتيتم بما وجب
در وصف حسن دوست چو خواهى دهن گشود
اول زبان عشق بيار و لب ادب
وآنگه هزار خوشه معنى طب ز جان
کندر درون سنبله صورتست حب
اى سحر غمزهاى ترا سامرى غلام
وى شکر حديث ترا خامشى قصب
وى پايه ولاى تو بالاترين مقام
وى نسبت هواى تو عاليترين نسب
نارالله است عشق تو چون کوره جحيم
شهرالله است روى تو همچون مه رجب
در آرزوى ميوه باغ وصال تو
هرگز نگشت غوره اوميد ما عنب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید