شماره ١٤٠: اى بر گل روى تو حسد باغ ارم را

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى بر گل روى تو حسد باغ ارم را
بت کيست که سجده نکند چون تو صنم را
خورشيد نهد غاشيه حکم تو بر دوش
در موکب حسنت مه استاره حشم را
در جيب چمن باد صبا مشک فشاند
چون تو بفشانى سر آن زلف بهم را
تير مژه بر جان بزن اى دوست چو چشمت
افگند در ابروى کمان شکل تو خم را
سگ بر سر کوى تو مرا پاى نگيرد
در کعبه مجاور نکشد صيد حرم را
حکمت نبود جور و گر از حکم تو باشد
بر لطف و کرم فضل بود جور و ستم را
گر بر سر من تيغ زنى عشق تو گويد
پا پيش نه و بوسه ده آن دست کرم را
در کويش اگر راه توان يافت بهر گام
سر نه که درو جاى نماندست قدم را
بر خوان هواى تو دل عاشق جان سير
هر لحظه بشادى بخورد لقمه غم را
عاشق چه کند ملک جهان بى تو که خسرو
بى صحبت شيرين نخوهد ملک عجم را
بى روى تو روزم چو شب است و عجب اينست
کانديشه روى تو چراغست شبم را
آن ها که مقيمان زواياى وجودند
بينند بنور تو خباياى عدم را
خاک سر کوى تو بدينار خريدند
قومى که بپولى بفروشند درم را
آن لحظه که با ياد تو از سينه برآيد
آثار نفسهاى مسيح آمده دم را
رخت از همه آقاق بکوى تو نهد سيف
بر درگه خورشيد زند صبح علم را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید