شماره ١٣٦: از نظرت روى ما ماه منور شود

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از نظرت روى ما ماه منور شود
وز قدمت کوى ما معدن گوهر شود
بى مدد تو کجا نور دهد شب بماه
ور نه بروز آفتاب از تو منور شود
تا تو نخواهى کسى وصل تو نارد بدست
ورچه در آن جستجوش پاى طلب بر شود
تا که بيفتم بروى در قدم تو چو گوى
کاش مرا پاى سعى در پى تو سر شود
گر بگدايى چو من بنگرى از راه لطف
هم زر او کيميا هم مس او زر شود
چون بزمين آفتاب در نگرد زآسمان
شبنم افتاده را سر بفلک بر شود
گر سوى دوزخ برند از سر کوى تو خاک
قطره ماء حميم رشحه کوثر شود
ماه بجاى بلند از تو چه بالا بود
سرو بپاى دراز با تو چه همسر شود
در کف ميزان عقل نيست بقيمت يکى
گر چه زر و سنگ را وزن برابر شود
دل دو جهان ترک کرد تا بقبولت رسد
بکر چو گردد عروس لايق زيور شود
اين تن رنجور را نقد بود مرگ جان
گر دل بيمار را درد تو کمتر شود
دل همگى گشت روح از نظر تو بلى
از نظر آفتاب سنگ مجوهر شود
از مى عشقت چو من گر بخورد جرعه يى
زاهد پرهيزکار رند و قلندر شود
زآتش سوداى تو سيف چو لب خشک کرد
هم نفسش گرم گشت هم سخنش تر شود
عز تو و بخت خويش ديدم و معلوم شد
کآنچه مرا آرزوست دير ميسر شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید