شماره ١٣١: اى منور بروى تو هر چشم

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى منور بروى تو هر چشم
در دلم نور تو چو در سر چشم
هر دم از حسن تو دگر رنگى
روى تو جلوه کرده بر هر چشم
مه چو خورشيد جويدت هر روز
تا برويت کند منور چشم
دست صدقم کشد بميل نياز
خاک پايت چو سرمه اندر چشم
بخيال تو خانه دل را
هر نفس مى کند مصور چشم
تا مرا در غم تو با لب خشک
دل بخون جگر کند تر چشم
هر کرا آب چشم بهر تو نيست
همچو سيلش شود مکدر چشم
بچشم زهرم ار کنى در جام
بکشم بارم ار نهى بر چشم
دل چو مست مى محبت شد
خمر عشق تو بود و ساغر چشم
از سر ناز در چمن روزى
اى مه لاله روى عبهر چشم
هست در باغ همچو من بيمار
بهر تو نرگس مزور چشم
هم ز چشم تو خوب منظر روى
هم ز روى تو خوب منظر چشم
هرکه دل در تو بست بى بصر است
گر گشايد بروى ديگر چشم
پرده بر وى فرو گذار که هست
اين دل همچو خانه را در چشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید