شماره ١٢١: اى جمال تو رشک حورالعين

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى جمال تو رشک حورالعين
روح را کوى تست خلد برين
تا پديد آمد آفتاب رخت
شرمسارست آسمان ز زمين
گرچه زلف تو داده يارى کفر
روى خوب تو کرده پشتى دين
وصل ما خود کى اتفاق افتد
تو توانگر بحسن و من مسکين
دور خوبى چو روزگار گلست
تکيه بر نيکويى مکن چندين
در فراقت همى کنم بسخن
اين دل بى قرار را تسکين
همچو خسرو که کرد روزى چند
بشکر دفع غصه شيرين
گر بگريم من از فراقت زار
ور بنالم من از جفات حزين
دل تهى مى کنم ز غصه تو
هست اشکم بهانه يى رنگين
عاشق تو بخلق دل ندهد
ميل نکند ملک بعجل سمين
چند گويى که هست جان و دلم
از جفاى رقيب او غمگين
سر جور شکر فروشت نيست
اى مگس خيز و با شکر منشين
عشق در جان سيف فرغانيست
چون در اجزاى خاک ماء معين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید