شماره ١٠٦: اى چون تو نبوده گل در هيچ گلستانى

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى چون تو نبوده گل در هيچ گلستانى
آن کار چه کارست آن کو تازه کند جانى
گرچه نتوان گفتن مى خوردن و خوش خفتن
در زير درخت گل با چون تو گلستانى
کآنجا ز هوا نبود در طبع تقاضايى
وآنجا ز حيا نبود بر بوسه نگهبانى
عاشق ز لب جانان خمرى چو عسل نوشد
زاهد بترش رويى با سرکه خورد نانى
يک روز مرا گفتى کامت بدهم يک شب
سيراب کجا گردد اين تشنه ببارانى
صاحب هوسان هريک نسبت بکسى دارند
چون من مگسى دارد چون تو شکرستانى
در خانه نشين ورنى بر روى فگن برقع
کآشفته شود ناگه شهر از چو تو سلطانى
با دشمن بذ گويم شد دوست رقيب تو
بهر تو روا دارم زاغى بزمستانى
گر سيف سرخو را اندر قدمت مالد
پاى ملخى بخشد مورى بسليمانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید