شماره ٦٩: کسى کو همچو تو جانان ندارد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى کو همچو تو جانان ندارد
اگر چه زنده باشد جان ندارد
گل وصلت نبويد گر چه غنچه
دلى پرخون لبى خندان ندارد
شده چون تو توانگر را خريدار
فقيرى کز گدايى نان ندارد
نخواهم بى تو ملک هر دو عالم
که بى تو هر دو عالم آن ندارد
غم ما خور دمى کآنجا که ماييم
ولايت غير تو سلطان ندارد
تويى غمخوار درويشان و هرگز
دل شادت غم ايشان ندارد
گدا پرور نباشد آن توانگر
که همت همچو درويشان ندارد
بمن ده زآن لب جان بخش بوسى
که در دل جز اين درمان ندارد
دلم چون جاى عشق تست او را
بگو تا جاى خود ويران ندارد
غم عشق ترا عنبر مثالست
که عنبر بوى خود پنهان ندارد
گل حسنى که تا امروز بشکفت
بغير از روى تو بستان ندارد
اميد سيف فرغانى بوصلست
که مسکين طاقت هجران ندارد
بفرمان تو صد دردست او را
وگر ناله کند فرمان ندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید