مرغ زيرک

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
يکى مرغ زيرک، ز کوتاه بامى
نظر کرد روزي، بگسترده دامى
بسان ره اهرمن، پيچ پيچى
بکدار نطعي، ز خون سرخ فامى
همه پيچ و تابش، عيان گيرودارى
همه نقش زيباش، روشن ظلامى
بهر دانه اي، قصه اى از فريبى
بهر ذره نوري، حديثى ز شامى
بپهلوش، صياد ناخوبرويئى
بکشتن حريصي، بخون تشنه کامى
نه عاريش از دامن آلوده کردن
نه اش بيم ننگي، نه پرواى نامى
زمانى فشردى و گاهى شکستى
گلوى تذروى و بال حمامى
از آن خدعه، آگاه مرغ دانا
بصياد داد از بلندى سلامى
بپرسيد اين منظر جانفزا چيست
که دارد شکوه و صفاى تمامى
بگفتا، سرائى است آباد و ايمن
فرود آى از بهر گشت و خرامى
خريدار ملک امان شو، چه حاصل
ز سرگشتگيهاى عمر حرامى
بخنديد، کاين خانه نتوان خريدن
که مشتى نخ است و ندارد دوامى
نماند بغير از پر و استخوانى
از آن کو نهد سوى اين خانه گامى
نبنديم چشم و نيفتيم در چه
نبخشيم چيزي، نخواهيم وامى
بدامان و دست تو، هر قطره خون
مرا داده است از بلائى پيام
فريب جهان، پخته کردست ما را
تو، آتش نگه دار از بهر خامى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید