گرگ و سگ

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
پيام داد سگ گله را، شبى گرگى
که صبحدم بره بفرست، ميهمان دارم
مرا بخشم مياور، که گرگ بدخشم است
درون تيره و دندان خون فشان دارم
جواب داد، مرا با تو آشنائى نيست
که رهزنى تو و من نام پاسبان دارم
من از براى خور و خواب، تن نپروردم
هميشه جان بکف و سر بر آستان دارم
مرا گران بخريدند، تا بکار آيم
نه آنکه کار چو شد سخت، سر گران دارم
مرا قلاده بگردن بود، پلاس به پشت
چه انتظار ازين پيش، ز اسمان دارم
عنان نفس، ندادم چو غافلان از دست
کنون بدست توانا، دو صد عنان دارم
گرفتم آنکه فرستادم آنچه ميخواهى
ز خود چگونه چنين ننگ را نهان دارم
هراس نيست مرا هيچگه ز حمله گرگ
هراس کم دلى بره جبان دارم
هزار بار گريزاندمت به دره و کوه
هزارها سخن، از عهد باستان دارم
شبان، بجرات و تدبيرم آفرينها خواند
من اين قلاده سيمين، از آنزمان دارم
رفيق دزد نگردم بحيله و تلبيس
که عمرهاست بکوى وفا مکان دارم
درستکارم و هرگز نمانده ام بيکار
شبان گرم نبرد، پاس کاروان دارم
مرا نکشته، بآغل درون نخواهى شد
دهان من نتوان دوخت، تا دهان دارم
جفاى گرگ، مرا تازگى نداشت، هنوز
سه زخم کهنه به پهلو و پشت و ران دارم
دو سال پيش، بدندان دم تو برکندم
کنون ز گوش گذشتي، چنين گمان دارم
دکان کيد، برو جاى ديگرى بگشاى
فروش نيست در آنجا که من دکان دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید