سپيد و سياه

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
کبوتري، سحر اندر هواى پروازى
ببام لانه بياراست پر، ولى نپريد
رسيد بر پرش از دور، ناوکى جانسوز
مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسيد
شکسته شد پر و بالي، نزار گشت تنى
گسست رشته اميدى و رگى بدريد
گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغى
طبيب گشت، چه رنجورى کبوتر ديد
برفت خار و خس آورد و سايبانى ساخت
براى راحت بيمار خويش، بس کوشيد
هزار گونه ستم ديد، تا بروزن و بام
ز برگهاى درختان سبز پرده کشيد
ز جويبار، بمنقار خويش آب ربود
بباغ، کرد ره و ميوه اى ز شاخه چيد
گهى پدر شد و گه مادر و گهى دربان
طعام داد و نوازش نمود و ناله شنيد
ببرد آنهمه بار جفا که تا روزى
ز درد و خستگى و رنج، دردمند رهيد
بزاغ گفت: چه نسبت سپيد را بسياه
ترا بيارى بيگانگان، چه کس طلبيد
بگفت: نيت ما اتفاق و يکرنگى است
تفاوتى نکند خدمت سياه و سفيد
ترا چو من، بدل خرد، مهر و پيونديست
مرا بسان تو، در تن رگ و پى است و وريد
صفاى صحبت و آئين يکدلى بايد
چه بيم، گر که قديم است عهد، يا که جديد
ز نزد سوختگان، بى خبر نبايد رفت
زمان کار نبايد به کنج خانه خزيد
غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کليد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید