توانا و ناتوان

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
در دست بانوئي، به نخى گفت سوزنى
کاى هرزه گرد بى سر و بى پا چه مى کنى
ما ميرويم تا که بدوزيم پاره اى
هر جا که ميرسيم، تو با ما چه مى کنى
خنديد نخ که ما همه جا با تو همرهيم
بنگر بروز تجربه تنها چه مى کنى
هر پارگى بهمت من ميشود درست
پنهان چنين حکايت پيدا چه مى کنى
در راه خويشتن، اثر پاى ما ببين
ما را ز خط خويش، مجزا چه مى کنى
تو پاى بند ظاهر کار خودى و بس
پرسندت ار ز مقصد و معني، چه ميکنى
گر يک شبى ز چشم تو خود را نهان کنيم
چون روز روشن است که فردا چه مى کنى
جائى که هست سوزن و آماده نيست نخ
با اين گزاف و لاف، در آنجا چه ميکنى
خود بين چنان شدى که نديدى مرا بچشم
پيش هزار ديده بينا چه مى کنى
پندار، من ضعيفم و ناچيز و ناتوان
بى اتحاد من، تو توانا چه مى کنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید