شماره ٢٩٩: گر من اندر عشق جز درد يارى دارمى

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر من اندر عشق جز درد يارى دارمى
هر زمانى تازه با وصل تو کارى دارمى
ور نکردى خوار تيمار توام در چشم خلق
وز غم و تيمار تو تيماردارى دارمى
هم ز باغ وصل تو روزى گلى مى چيدمى
گرنه هردم از فلک بر ديده خارى دارمى
نيستى فرياد من چندين ز جور روزگار
گر چو ديگر مردمان خوش روزگارى دارمى
ناله من هر شبى کم باشدى از آسمان
در غمت گر جز کواکب غمگسارى دارمى
چون نمى گيرد قرارى کار من با وصل تو
کاشکى چون عاقلان بارى قرار دارمى
روزم از عشقت چو شب تاريک بگذشتى اگر
جز لقب از نور رويت يادگارى دارمى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید