باز چون در خورد همت مى کنم
سر فداى تيغ نهمت مى کنم
قيمت يک بوس او صد بدره زر
گر کنم با او خصومت مى کنم
من دهان خوش مى کنم ليکن کجاست
وه که يک جو زانچ قيمت مى کنم
دوشم آن دلبر گرفت اندر کنار
يک زمان يعنى که رحمت مى کنم
بر سر آن نکته اى دريافتم
گرچه دانستم که زحمت مى کنم
چشم کردم شوخ و گفتم اى نگار
بر سر پا نيز خدمت مى کنم