شماره ١٤٣: دست در روزگار مى نشود

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دست در روزگار مى نشود
پاى عمر استوارمى نشود
شاهد خوب صورتست امل
در دل و ديده خوار مى نشود
روز شادى چو راز گردونست
لاجرم آشکار مى نشود
هيچ غم را کران نمى بينم
تا دو چشمم چهار مى نشود
پاى برجاى نيست حاصل دهر
عشق از آن پايدار مى نشود
هيچ امسال ديده اى هرگز
که دگر سال پار مى نشود
پر شد از خون دل کنار زمين
واسمان دل فکار مى نشود
شاد مى زى که در عروسى دهر
رنگ چندين به کار مى نشود
يک تسليست وان تسلى آنک
مرگ در اختيار مى نشود
خرم آن کس که نيست بر سر خاک
تا چنين خاکسار مى نشود
انورى در ميان اين احوال
هيچکس بر کنار مى نشود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید