شماره ١١٣: هرچه مرا روى تو به روى رساند

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هرچه مرا روى تو به روى رساند
ناخوش و خوش دل به روى خوش بستاند
هست به رويت نيازم از همه رويى
گرچه همه محنتى به روى رساند
در غم تو سر همى ز پاى ندانم
گر تو ندانى مدان خداى تو داند
رغم کسى را به خانه در چه نشينى
کاتش دل را به آب ديده نشاند
هجر تو بر من همى جهان بفروشد
گو مکن آخر جهان چنين بنماند
دامن من گر به دست عشق نگاريست
وصل چه دامن ز کار من بفشاند
رو که چنين خواهمت که تن زنى اى وصل
تا بکند هجر هر جفا که تواند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید