شماره ٣٢: کار دل از آرزوى دوست به جانست

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کار دل از آرزوى دوست به جانست
تا چه شود عاقبت که کار در آنست
کرد ز جان و جهان ملول به جورم
با همه بيداد و جور جان جهانست
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند
در غم او عشوه سود و عمر زيانست
عشق چو رنگى دهد سرشک کسى را
روى سوى من کند که رسم فلانست
بلعجبى مى کند که راز نگهدار
روى به خون تر چه روز راز نهانست
خصم همى گويدم که عاشق زارى
خيره چه لعب الخجل کنم که چنانست
عاشقى اى انورى دروغ چگويى
راز دلت در سخن چو روز عيانست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید