شماره ٨٨٣: مشتاق آن نگارم آيا کجاست گويي؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مشتاق آن نگارم آيا کجاست گويي؟
با ما نمى نشيند بى ما چراست گويي؟
ما در هواى رويش چون ذره گشته پيدا
وين قصه خود بر او باد هواست گويى
صد بار کشت ما را ناديده هيچ جرمى
در دين خوبرويان کشتن رواست گويى
نزديک او شد آن دل کز غم شکسته بودى
اين غم هنوز دارم آن دل کجاست گويي؟
از زلف کژرو او گر بشنوى نسيمى
تا زنده اى حکايت زان سر و راست گويى
با ديگران بيارى آسان بر آورد سر
اين ناز و سر گرانى از بخت ماست گويى
خون دلم بريزد و آنگاه خشم گيرد
آنرا سبب ندانم اين خون بهاست گويى
گفتا که: جان شيرين پيش من آر و زين غم
تن خسته شد وليکن دل را رضاست گويى
از اوحدى دل و دين بردند و عقل و دانش
رخت گزيده گم شد، دزد آشناست گويى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید