شماره ٨٢٣: به خرابات گذارم ندهند از خامى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
به خرابات گذارم ندهند از خامى
سوى مسجد نتوانم شدن از بدنامى
صوفى رندم و معروف به شاهدبازى
عاشق مستم و مشهور به درد آشامى
سر ز ناچار بر آورده به بى سامانى
تن ز ناکام فرو داده به دشمن کامى
حال مى خوردنم از روزن و سوراخ به شب
همه همسايه بديدند ز کوته بامى
آن زبونم که اگر بر سر بازار برى
بيسخن مال مرا خاص شناسد عامى
دشمنم گر نتواند که ببيند نه عجب
دوست نيزم نتواند ز ضعيف اندامى
اوحدى وار به صد بند گرفتارم، ليک
تو درين بند ندانى که برون از دامى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید