شماره ٨٢٢: اى داده بر وى تو قمر داو تمامى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى داده بر وى تو قمر داو تمامى
پيش تو کمر بسته اسيران به غلامى
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشيند
گر ماه ببيند که تو در گوشه بامى
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفريبى
اى من به کمند تو، چه محتاج به دامي؟
گر عام شود قصه ما در همه عالم
چون خاص تو باشيم چه انديشه ز عامي؟
اى کشته مرا گفتن شيرين تو صدبار
خود روى تو يک بار نبينم که کدامي؟
چون يار گرامى ز در خانه درآيد
شايد که کشى در قدمش جان گرامى
بى تو به مقامى ننشينم که ننالم
اى ناله دلسوز من، اندر چه مقامي؟
با مدعيان حال نگفتيم، که ايشان
در آتش اين سينه نبينند ز خامى
از بخت به مقصود رسد اوحدى اين بار
گر پيش خودش بار دهد مجلس سامى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید