شماره ٧٩١: برون کردى مرا از دل چو دل با ديگرى دارى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
برون کردى مرا از دل چو دل با ديگرى دارى
کجا يادآورى از من؟ که از من بهترى دارى
چه محتاجى به آرايش؟ که پيش نقش روى تو
کس از حيرت نمى داند که بر تن زيورى دارى
من مسکين سرى دارم، فداى مهرتست، ار چه
تو صد چون من به هر جايى و هر جايى سرى دارى
نشايد پر نظر کردن به رويت، کان سعادت را
مبارک ناظرى بايد، که نيکو منظرى دارى
نثار تست سيم اشک من، ليکن کجا باشد؟
بر توسيم را قدري، که خود سيمين برى دارى
شکايت کردم از جور تو ياران را و گفتندم:
برو بارش به جان مى کش، که نازک دلبرى دارى
چو فرهاد، اوحدي، دانم که روزى بر سر کويت
ببازد جان شيرين را، که شيرين شکرى دارى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید