شماره ٧٧٦: نگارا، ياد مى دارى که ياد ما نمى کردي؟

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نگارا، ياد مى دارى که ياد ما نمى کردي؟
سگان را در بر خود جاى و جاى ما نمى کردي؟
چو جانت مى سپرد اين تن بجز خونش نمى خوردي؟
چو خوانت مى نهاد اين دل بجز يغما نمى کردي؟
نشان درد مى ديدى ولى درمان نمى دادى
به کوى وصل مى بردى ولى در وا نمى کردي؟
نخستين روزت ار با من نبودى فتنه اندر سر
چو رخ در پرده پوشيدى دگر پيدا نمى کردى
به پس فردا رسيد آن کم به فردا وعده مى دادى
چرا فردا همى گفتي؟ چو پس فردا نمى کردى
دلم را مى نهى داغى و گرنه در چنين باغى
رخ از خيرى نمى بردى دل از خارا نمى کردى
دواى اوحدى جستم ز درد سر بناليدى
گرت سوداى ما بودى چنين صفرا نمى کردى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید