شماره ٧٥٦: کاکل مشکين نقاب چشم و ابرو ساختى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کاکل مشکين نقاب چشم و ابرو ساختى
آن کمان پنهان بدار، اکنونکه تير انداختى
بر سمند فتنه زين دلبرى بستي، ولى
حمله اول ز شوخى بر سر ما تاختى
چون دل ما را شکار زلف خود کردي، برو
کين چنين گويى نبردى تا تو چوگان باختى
ما بکار خود نمى پرداختيم از مهر تو
آخر آن دل را چرا از مهر ما پرداختي؟
از جهان جز رنج من چيزى نميخواهى مگر
در جهان مسکين تر از من هيچکس نشناختى
گر تو با من دشمني، چون از ميان دوستان
ما سپر بوديم هر نوبت که تير انداختي؟
چارها کردى به دانش هر کسى را پيش ازين
از براى اوحدى خود را چه نادان ساختي!



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید