شماره ٧٥٥: دولت ز در باز آمدى ما را پس از بى دولتى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دولت ز در باز آمدى ما را پس از بى دولتى
گر رخ نمودى ترک ما «بعداللتيا واللتى »
مى زيبد او را سلطنت، زيرا که پيش درگهش
هر شب خروش عاشقان باشد چو کوس نوبتى
از سرکشى او چون علم در جنگ با ما روز و شب
ما در برش زارى کنان مانند کوس نوبتى
دادم به زلفش دوش دل، چشمش به ترکى گفت: هي!
او را چو کردى پيشکش، ما را نيارى خدمتي؟
من مى توانم بوسها دزديدن از لعلش ولى
چشمش چو غوغا مى کند مى ترسم از بى حرمتى
شکر به دامن مى کشند از لعل او تردامنان
وانگه دل بيمار من مى ميرد از بى شربتى
اى اوحدي، چون طاقت جورش نياوردى دگر
بر يار هر جايى منه خاطر، که صاحب غيرتى
شهر کسانست اين، دگر بر نيکوان عاشق مشو
گردن به مسکينى بنه، مادام کندر غربتى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید