شماره ٧٤٧: زان شکرين لب گر شبى کردم شکار بوسه اى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زان شکرين لب گر شبى کردم شکار بوسه اى
از من چه رنجي؟ اى پسر، سهلست کار بوسه اى
چون بيشمار از لعل خود دادى به هر کس بوسها
يا خود خطا باشد ترا کردن شکار بوسه اى
زاب دهانت مست شد دشمن، که خاکش بر دهن
وآنگه من آشفته در رنج و خمار بوسه اى
جانا، دل محرور من شد بيقرار از شوق تو
با او به بازى بعد ازين مى ده قرار بوسه اى
روزى که خواهند از لبت عشاق عالم کامها
هر کس تمنايى کند، ما اختيار بوسه اى
آمد به لب جان از غمت، جانا، نميگويى که: ما
تا چند سوزيم اين چنين در انتظار بوسه اي؟
روزى براى اوحدى يک بوسه بفرست از لبت
وز لعل شکربار خود کم گير بار بوسه اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید