شماره ٧٤٥: در هر چه ديده ام تو پديدار بوده اى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
در هر چه ديده ام تو پديدار بوده اى
اى کم نموده رخ، که چه بسيار بوده اى
ما بارکرده رخت و طلب گار روى تو
وانگه نهفته خود تو درين بار بوده اى
چون اول از تو خاست که عشاق را نخواست
آخر چه شد که از همه بيزار بوده اي؟
گفتي: برو، برفتم و گفتي: بيا، دگر
چونم فروختى که خريدار بوده اي؟
آنى که يک زمان ز تو ما را گزير نيست
هر جا که بوده ايم تو ناچار بوده اى
گر بوده اى به حلقه خمارمان شبى
مانند حلقه بر در و ديوار بوده اى
گه در ميانه نقط صفت گشته اى پديد
گاه از کنار دايره کردار بوده اى
دوش آنچه دزد برد ز ما در ضمان ماست
يا عهده بر تو بود که بيدار بوده اى
ما را مکن به رفتن بازار سرزنش
با ما تو نيز بر سر بازار بوده اى
با ما چو يک شراب ز يک جام خورده اى
ما مست چون شديم و تو هشيار بوده اي؟
نوش دلست اگر شکر، ار زهر داده اى
هوش روان، اگر گل، اگر خار بوده اى
روزى اگر به وصل شوى يار اوحدى
منت منه، که با دگران يار بوده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید