شماره ٧٢٧: سر در کف پايت نهم، اى يار يگانه

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سر در کف پايت نهم، اى يار يگانه
روزى که درآيى ز درم مست شبانه
در صورت خوبان همه نوريست الهى
از شمع رخت مى زند آن نور زبانه
با چشم تو يک رنگ چو گشتيم به مستى
جز چشم تو ما را که برد مست به خانه؟
هر چند که جان را بر لعل تو بها نيست
شرطيست که امروز نجوييم بهانه
آنى تو، که جز با تو درين ملک نديديم
خوى ملکى با کس و روى ملکانه
جز ياد جمالت همه ذوقست خرافات
جز قصه عشقت همه با دست و فسانه
با غمزه رويت سخن خال نگوييم
زنهار! که ما غره نگشتيم به دانه
آنجا مطلب روزه و تسبيح، که در روى
آواز مغنى بود و جام مغانه
با اوحدى امروز يکى باش، که مردم
از دور نگويند: فلان بود و فلانه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید