شماره ٧٢٥: بر در مى خانه اين غلغل و آن طنطنه

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بر در مى خانه اين غلغل و آن طنطنه
چيست؟ بياور چراغ، پيش نه آتش زنه
گر ز حريفان ماست، با دل يک رنگ و راست
همچو منش مست کن، رود بر طل و منه
ور ز بزرگان دهر باشد و گرگان شهر
خاک نيرزد بهل، با همه کوچ و بنه
از الف و از نقط درشکن اين يک ورق
صدر نداند گرفت، جز الف يک تنه
کژ مکژ اين گروه راه به جايى نبرد
تا که در افتادشان در مکن و کن کنه
بسر ندارند و يمن، با خود از آن ساختند
بهر خلاف و جدل ميسره و ميمنه
اى که به حيله گرى دم دهى و داد نه
رو، سخن از حال گوي، چند ز حول و سنه؟
گر دلت آلوده شد، بر در مى خانه آى
کز پى پالود نيست ميکنه در ميکنه
زانکه روايت گري، گر نروى راه او
بس که ببينى عنا از پى اين عنعنه
خواجه به خواب اندرست، يا به شراب اندرست
ورنه مؤذن نخفت دوش بر آن ميذنه
آينه حق تويي، از در معني، ولى
از نم ناموس و نام تيره شدست آينه
بس که به دود هوس خانه سيه کرده اى
هيچ ندانست تافت نور در آن روزنه
هست تفاوت به قدر، ار چه به قدرت کند
شيشه گنى آفتاب، شاش تنى بوزنه
با همه دستان، بسى بر سر ما بگذرد
از روش چرخ زال بهمن و بهمنجنه
از نفس اوحدى گوهر ايمان طلب
چون گهر احمدى از صدف آمنه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید