عاشقان درد کش را دردى مى خانه ده
از قدح کارى نيايد، بعد ازين پيمانه ده
جان ما بر باد خواهد رفت، ساقي، يکزمان
باده اى گر مى دهي، بر ياد آن جانانه ده
هر حريفى را به قدر حال او تيمار کن
طوطيان را شکر آر و ماکيان را دانه ده
چون شود خوابت گران دست سبک روحى بگير
و آن دگرها را سبک تر سر به سوى خانه ده
آن سر زلف چو زنجير، ار چه کارى مشکلست
يک زمان در دست اين آشفته ديوانه ده
اى که منکر ميشوى سوز دل ريش مرا
پرتو آن شمع بين و ترک اين پروانه ده
کنج اين ويرانه بى گنجى نباشد اوحدى
مست گشتي، خيز و آوازى درين ويرانه ده