شماره ٧٠٥: اى فراق تو مرا عقل و بصارت برده

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى فراق تو مرا عقل و بصارت برده
دل من کافر چشم تو به غارت برده
بر دل شيفته هجر تو جفاها کرده
از تن سوخته مهر تو مهارت برده
دل ما را، که سپاهى نتوانستى برد
غمزه شوخ تو در نيم اشارت برده
دوستان را همه خون ريخته چشم تو وز آن
دشمنان در همه آفاق بشارت برده
شوق روى تو به زنجير کشش هر سحرى
بر سر کوى تو ما را به زيارت برده
من ازين ديده خونبار شبى مى بينم
سيل برخاسته و شهر و عمارت برده
بى تو هر وقت که آهنگ نمازى بکنم
اشک خون چهره ما را ز طهارت برده
اوحدى پيش دهان تو زبان بسته بماند
گر چه بود از دگران گوى عبارت برده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید